نتایج جستجو برای عبارت :

220- هوامو داری ؟!

الان اونجایی تو زندگیم ایستادم که کلی اتفاقا افتاد کلی استرس و غم و گریه دیدم. کلی زندگی باهام هیچ جوره راه نیومد... حالا دیگه انتظار دارم از اینجا به بعد یه مدت اتفاقای خوب بیفته که بشوره ببره. 
باش باهام. باش باهام که بدونم هنوزم هوامو داری...
 امروز با یک حال ناامیدگونه ای رفتم سرکار.
همه جا ها داشتم خودمو بزور می کشیدم.
طرفای ظهر یهو مدیر عامل جلوم ظاهر شد.
کلی امیدواری بهم تزریق شد.
غروبی هم یکی از بچه های قدیم بهم زنگ زد، یکی از دوستان دوران لیسانس. 
اونم کلی امیدواری بهم تزریق کرد.
اما حواسم هست.
خدا اون بالاست.
دمش گرم، تا حالا هوامو داشته و این همه امیدواری بهم تزریق کرده. 
از الان به بعد هم هوامو داره.
 
+ خدایا من رو لحظه ای به حال خودم رها نکن...
سبک شور حضرت زهرا(س)---------------------------هر جایی هستم  زهرا هوامو دارهمیدونم مادر بچه اش و دوس دارهحـتـی دم آخــر  تنـهـام نمی زارهبه فکرمی همه جا مادرعالم ندیده مـثل تو بـهتـرایشاالله که قسمت من شهببـینـمـت  روز  مـحـشـربه ابی انت و امی یازهرا(س)لـطف تـو مـادر  شده شامل حالمنوکرت هستم به خودم من میبالمبا اسم تـو  تـحویـل  میـشه سالمیادم دادن از همون اولاسـم تـو رو بـبـرم مـادروقتی گره به کارم افتاددخیل چادرت بشم مادربه ابی انت و امی یازهرا(س)
کارت ورود به جلسه هم منتشر شد.
بگم نگران نیستم  دروغه،بگم استرس ندارم دروغه،ولی برعکس پارسال انگار یکم پخته تر شدم ،یا شاید بهتر بگم واقع نگر ...
خیلی خستم، امسال من نه تنها سه آزمون ،بهتر بگم بیش از ده آزمون زندگی ازم گرفت.
خیلی خستم  ، ولی  ادامه میدم ،دلم قرصه به خدا که میدونم هوامو داره .
نمیدونم روز جمعه ،۱۲۰ سوال طلایی  منو ردیف چندم میزاره بین رقبا ،نمیدونم من بین هشتادو شش هزار وخورده ای داوطلب جز  چهار درصد قبولی هستم یا ...
فقط اینو می
خیلی خیلی خیلی تحت فشار روانیم
الکی از همه عصبانی ام
من مثل همیشه وقتی ب انتخاب میرسم اعتماد ب نفسم صفر میشه عقلم از کار میفته و حس میکنم بی دست و پا ترین آدم روی زمینم
فقط دوست دارم یکی ب جام تصمیم بگیره
خدایا هوامو داشته باش
بعضی وقتها دلم میخواد با بعضی از آقایون هم صحبت بشم. 
مثلا اونایی که یه حسی بهشون دارم.
دوس دارم سراغمو بگیرن.. بهم پیام بدن.. هوامو داشته باشن..
ولی نمیدونم چرا وقتی واقعا این کارو میکنن هیچ حسی ندارم!
یعنی واقعا موفق شدم دلبسته و وابسته کسی نشم؟
نمیدونم این خوبه یا بد!
میخوام از همین لحظه به مدت 26 ساعت استارت سگ دو زدنمو بزنم و شروع کنم تا به امید خدا 00:00 فردا که وارد جمعه میخوایم بشیم بیامو بنویسم از لذت انجام دادن ه باکیفیت حجم قابل توجهی کار تو تایمی که  تعیین کردم
 
آخ که چه حال خوبی خواهم داشت00:01
البته به امید خدا و اگر زنده باشم
گاد هلپ می لطفا
تکست آهنگ حال دلم ادوین
حالِ قلبم بی تو تعریفی نداره میشه برگردی
نمیدونم بهم کاش بگی چرا با دلِ من سردی
نم زده چشامو تو که میگفتی داری هوامو
بیا برس به دادم
اگه میشنوی صدامو
وای از این زمونه
حالِ دلمو هیچکی نمیدونه
غم دوریت داره منو به آتیش میکشونه
جایِ خالیت داره
قلبمو از جا میکنه
خیسِ اشکم دو تا چشمام این حالِ منه
کی به جای من داره
سر روی شونت میزاره میخونه
بی تو اینجا یه گوشه
این دلم میپوسه
این فاصله برام
یه چی مثل کابوسه
سرد و بی روحه
این خ
من سرشار از زندگی ام، سرشار از امید و انگیزم :) دلم میخواد 99 رو با تموم وجود زندگی کنم و تک تک لحظه هاشو شگفت انگیز بسازم، میدونم که از پسش بر میام، امسال آرزوهامو دنبال میکنم و به همشون میرسم، به خودم قول دادم :) خدای بزرگم ازت ممنونم، ممنونم که یه سال جدید، کنارمی و هوامو داری و دوباره بهم فرصت دادی، خیلی دوستت دارم :) 
 
متن آهنگ بهار راغب
دانلود آهنگ راغب بهار
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * بهار * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , راغب باشید.
دانلود آهنگ راغب به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Ragheb called Bahar With online playback , text and the best quality in mediac
بهار بهار اومده تا باز منو هوایی کنه با عطر نفسهای توبهار داره در میزنه به هرکجا سر میزنه ببین که دستاشو میذاره توی دستای تودیوونه و مجنون توام این حالمو مدیون توام
 
 
متن آهنگ بهار راغب
دانلود آهنگ راغب بهار
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * بهار * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , راغب باشید.
دانلود آهنگ راغب به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Ragheb called Bahar With online playback , text and the best quality in mediac
بهار بهار اومده تا باز منو هوایی کنه با عطر نفسهای توبهار داره در میزنه به هرکجا سر میزنه ببین که دستاشو میذاره توی دستای تودیوونه و مجنون توام این حالمو مدیون توا
دیدی تا اومدم پیام بدم به بابا عطسه اومد ُ و دس نگه داشتم
موقع ظرف شستن گفتم به ادمین پیام میدم اگه گفت دوبار در روز تمرینا انجام میشن که منصرف میشم و تمرینا، تمرینای خودمن..و ادمین جواب پیامم رو  داد و گفت دوبار:) خدایا مرسی که هوامو داری
خدایا ممنونم که بهم کمک میکنی لبخندمو نگه دارم
میبینی که 
لبخند و شادی از شادیه اطرافیانم تنها چیزیه که برام مونده
 
ممنونم که بهم کمک میکنی زندگیم هر روز بهتر از قبل بشه
ممنونم که داری دونه دونه معضلاتمو حل میکنی
ممنونم که همش هوامو داریو بهم کمک میکنی و ازم حمایت میکنی
منم از تو یاد میگیرم و از خودم حمایت میکنم
از خودم مقابل بی توجهیای خودم حمایت میکنم
باید بنویسم!
زیاد بنویسم!
مغزم خشک شده...
ب پستای قدیمیم نگاه میکنم و حسرت میخورم...
ب دفترام و برگه هایی ک خط در پر نوشتم یواشکی...
پاییز باهام قهره...
حتی حس خوب هم ازم فاصله میگیره...
با شنیدن بوی ماه مدرسه دیگه دلم قیلی ویلی نمیره...
یا واسه کودکی دلم تنگ نمیشه...
واسه وقتایی ک پروانه بودم...
خیالپردازی میکردم...
و پرواز...!
خدایا...نمیدونم چی قراره سرم بیاد... حکمتتو شکر... خودت هوامو داشته باش!
ادامه مطلب
اینکه خدا توفیق بده بهت، که هوای حرم رو یه جوری متفاوت از بقیه دنیا، حس کنی نعمت بزرگیه ..
احساس غربت نداشتم توی این چند مدت که کنار حرم، در پناه خدا و حضرت معصومه، درس خوندم ..
 
امروز رفته بودم حرم
دلم خیییلی گرفت
بازم مثل همیشه خجالت می کشیدم گریه کنم
همه گریه هام حبس شدن ..
حضرت معصومه هوامو داشته توی این مدت .. 
نمی دونستم از بانو کریمه، چی حاجت بخوام
خواستم هوای دلمو داشته باشه، بدجوری دلم رو ازم گرفته ..
و چیزی که خودشون برام بهترین می دونن ق
بعد دوروز میخوام برم ملاقاتش(دوستمو میگم، پیرو پست قبل)، خدا بخیر کنه
البته اینطور که خودش میگفت، مامانشو(خالم) دک کرده که من دوباره برم پیشش، واقعا اونجا بهتر از خونمونه، هنوز دسته جدید نخریدم، مامانا که نه بهتره بگم خواهرا مثه همن
+مامان فدات شم، ببخشید
دانلود آهنگ جدید ۴۲ بند به نام میگی عاشقتم
بعد تو هی دارم دل دل میزنم …♪
نمیدونم تو کجایی به چی زول میزنم
میتونستی تو یکم دیگه درکم کنی …♪
اخه این رسمش نیست بری بری ترکم کنی
میدونم تو این شبا تو هم هوامو داری
اره اینو میدونم تو هم منو دوس داری …♪
بیا این دیوونه رو بیشتر از این اذیتش نکن
بیا دیگه بسته دوری دیگه در همش نکن
دانلود آهنگ ۴۲ بند میگی عاشقتم
شاید اگه بخوای بری بهت نمیگم که نرو …♪
شاید اینکه دوست دارم کم نکنه فاصله رو
شاید این حرفای
خدایا ممنونم
از تموم شادی ها
و دلخوشی های 
کوچیک.
خدایا ازت ممنونتم.
خدایا اگه من روی تموم 
خوبیهایی
که در حق کردیو
بپوشونم
یعنی کافرم.
به پوشاندن بذر توسط خاک
کفر میگن.
اگه من تموم لطفهایی که
در حقم کردی.
تموم لحظه هایی که هوامو
داشتی.
تموم نعمتهایی که بهم دادی رو
شاکر نباشم
از درون
و بیرون
شاد نباشم
و روی همه اونا رو 
با غم الکی
بپوشونم یعنی کافرم.
خدایا دوست دارم.
بهت ایمان دارم.
ازت ممنونم.
حال خوب کن همیشگی من
دوست دارم.
همون روزای اول خیلی از زمانم رو با محمدرضا میگذروندم رسیدیم به شب شهادتش توی وبلاگ ها و سایت ها و اینیستا دنبال آشنایی بیشتر با این بزرگوار بودم یه جایی دیدم خواهر عزیز و دوست داشتنیش گفته بود شب شهادت محمدرضا ازش چیزای بزرگ بخوان منم اون شب ازش شهادت رو خواستم بهشم گفتم دوست شهیدم من خیلی فاصله دارم از شهادت ولی تو این فاصله رو برام جبران کن تو دستمو بگیر هوامو داشته باش مراقبم باش مراقب باشم برام دعا کن شهید بشم من یه دخترم چجوری و به چه نح
دانلود آهنگ جدید محمدرضا ساعی به نام بی تفاوت
Текст песни Bi Tafavot Mohammad Reza Saei
رفت که بگه دوسم نداشت الکی هوامو داشتОн сказал, что я ему не нравлюсь
وقتی که باهام رفیق بودКогда Бахам был другом
رفت که فرامشش کنم نشه دیوونش کنم

ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم ./

وقتی که رفتی ، وقتی که ماندم
از من دلم رفت ، از تو دلت ماند !
این عکس رو تو یه شب بارونی که رفته بودیم عمارت تقوی های گرگان گرفتم ! آقای همسر رفت تهران سر کارش و من موندم اینجا ! خدایا خودت هوای همه مسفرا رو داشته باش تو این بارون و هوا ... آمین !
این آقای امیر عظیمی میگه:
چمدان دست تو و ترس به چشمان من است.
این غم انگیزترین حالت غمگین شدن است.
 و وای از این غم انگیزترین حالت غمگین شدن...
++++
 
خب جناب خدا که همیشه مواظبم بودی و برام بهترینارو جور کردی، وقتشه که حسابی بهم توجه کنی و هوامو داشته باشی. دارم میرم در یک دنیای جدید و غول پیکر که هیچ ایده ای ندارم چه شکلیه. کلی مواظبم باش. کمکم کن در مسیرش، تهش، بعدا خیلی خوشحال باشم ازین تصمیم و ریسکم. کمکم کن کلی بزرگ شم. چیزهای زیادی از دست ندم. ه
سلام
امروز هم طبق برنامه پیش رفتم.
به کارهام رسیدم.
مطالعه کردم. 
پیاده روی رفتم.
یه هدیه برای خودم خریدم.
غذای خوب خوردم.
چای و میوه خوردم.
ظاهرا همه چی عالیه.
ولی یه دفعه دوباره دلم گرفت. این بار یاد پدرم افتادم.
هیچکس نمیتونه برای یه دختر جای پدرش را پر کنه. هیچکس.
همیشه فکر میکنم اگه پدرم بود زندگی من الان چجوری بود؟
اگه پدرم بود همیشه مواظبم بود، هوامو داشت.
اگه پدرم بود من انقدر ترسو نبودم، اضطراب جدایی نداشتم.
اگه پدرم بود کسی جرات نداشت اذ
بابام: محدثه حالش خوبه؟
خواهرم: آره، امروز باهاش حرف زدم. خوبه.. چرا؟ چی شده؟
بابام: نه،حال روحیش.. منظورم اینه که از خوابگاه اومده بیرون، خونه داره، دیگه خوبه؟ اذیت نمیشه؟
خواهرم: آره بابا، خیلی خوبه.. خیالتون راحت.
 
من: کاشکی انقد باهات صمیمی بودم که میتونستم بگم دمت گرم که انقد هوامو داری و با اینکه من هیچی نمیگم، خودت همه چی رو میدونی..
من نمیدونم چرا هیچوقت پی نبردم به اینکه خدا هوامو داره.
شب ۲۳رمضان کشیک بودم و مسجد دانشکده مراسم داشت.منم کشیک بخش بودم و گفتم خب دیگه شب کاری ندارم مسجدم که نزدیکه بیمارستانه میرم مراسم‌.عصری بعد کارامم رفتم به نگهبان دانشکده گفتم در بین بیمارستانو دانشکده رو امشب نبنده و با خیال راحت برگشتم بیمارستان.ساعت ۷ گفتن باید با مریض اعزام بری فارابی.منم حالم خیلی گرفته شد و کلی به خدا گلایه کردم که یه امشب خواستم برم مسجد دلمو نشکن.دیگه یه ساعت
خب امروز اولین ضربه خورد بهم.
گفتمان قبول نشدم.برای مصاحبه.
به مامان گفتم و تسکین بود برام حرفاش ، با بغض از پیش مامان رفتم تو اتاق و گریه کردم‌. 
سمانه با حرفش خیلی ناراحتم کرد ، مزجی درک نکرد ، و فقط مهدیس بود که من رو فهمید. و کمکم کرد ، گفت برو با کاشفی فرد صحبت کن.شاید بتونه کمکت کنه
انقده میترسم از اینکه بازم محبتم رو نثار کسایی بکنم که یه ذره هوامو ندارن‌...اصلا نمیتونم...
ولی این ضربه مهلک دقیقا از جای همیشگی خورد ،همونجایی که  امسال به خو
خب امروز اولین ضربه خورد بهم.
گفتمان قبول نشدم.برای مصاحبه.
به مامان گفتم و تسکین بود برام حرفاش ، با بغض از پیش مامان رفتم تو اتاق و گریه کردم‌. 
سمانه با حرفش خیلی ناراحتم کرد ، مزجی درک نکرد ، و فقط مهدیس بود که من رو فهمید. و کمکم کرد ، گفت برو با کاشفی فرد صحبت کن.شاید بتونه کمکت کنه
انقده میترسم از اینکه بازم محبتم رو نثار کسایی بکنم که یه ذره هوامو ندارن‌...اصلا نمیتونم...
ولی این ضربه مهلک دقیقا از جای همیشگی خورد ،همونجایی که  امسال به خو
+بزنیم از شهر بیرون؟
-هر‌چی شما بگید
+ میگم خودت باش، همون سارای خوشحال و دیوونه بابا باش، این قیافه ها بهت نمیاد.
-من تموم شدم بابا، گفتم که من... :`((   :`((   :`((   :`((
------------------------------------------------------------------------------------------------
هنوز باور  نکرده یه چیزی از وجودم کم شد وقتی تنها دلخوشی زندگیمو ازم گرفت.
خدایا، تو همه این بی کسیا، فقط دم خودت گرم که هوامو داشتی و داری ،که در مدرسه ها دو هفته ست تخته شده تا وقت کنم یه کم خودمو جم کنم.
سلام
 
دلم برا اینجا تنگ شده بود 
فکر کنم یک ماهی هست که نیومدم  
ده روز نبود که از کاشون رفته بودم ولی الان که اومدم انگار داخل دانشگاه احساس غربت میکنم نمیدونم چرا هنوز میرم کارگاه تا آروم بشم 
دلیل این دل آشوبی و غربت و نمیتونم درک کنم ولی خب چرا  شایدم بدونم 
وقتی ببینی همه آماده کربلا میشن ولی تو......
 
دلم هلاک نگاه آقاست
حسین جان ........
 
آقا جان دلم و میشکونن  پارسال از غربت اربعین  دستم به کاری نمیرفت ولی دلخوشیم جامعه بود 
ولی الان واقع
راغب بهار
 دانلود آهنگ جدید راغب به نام بهار
Ragheb - Bahar
ترانه : عبدالجبار کاکایی ؛ آهنگ : راغب ؛ تنظیم ، میکس و مسترینگ : رضا پارساییان
+ متن ترانه بهار از راغب
بهار بهار اومده / تا باز منو هوایی کنه
با عطر نفسهای تو / بهار داره در میزنه

متن ترانه راغب به نام بهار
بهار بهار اومده 
تا باز منو هوایی کنه 
با عطر نفسهای تو
بهار داره در میزنه 
به هرکجا سر میزنه 
ببین که دستاشو میذاره 
توی دستای تو
دیوونه و مجنون توام
این حالمو مدیون توام
این روزا
مرسی که اومدی تو زندگیم و شدی همه کسم
شکر بابت بودنت
شکر بابت اینکه گاهی بی اخلاقیای منو تحمل میکنی
شکر بخاطر اینکه منو اینقدر دوست داری
شکر بخاطر اینکه اینقدر راحت احساستو بیان میکنی
خدایا شکر شکر شکر که علی رو اوردی سرراهم و گذاشتیش تو زندگیم
شکرت خدا
میدونم تو کارات بی دل نیست 
بودنش حتما دلیلی داره که سراهم گذاشتیش
و من چقدر خوشحالم از بودنش
خدایا شکرت
نمیدونم پطوری شکر کنم..میدونی چقدر محتاج بودم.نیاز داشتم
تو دستمو گرفتی خدایا ممنونم.
سلام
من از مسافرت برگشتم. رفته بودم مشهد.
 
خیلی نیاز داشتم. حالم خیلی بهتر شد.
الان هم شکر خدا خوبم.
بعضی وقت ها فکرم پرواز می کنه و میره جاهایی که نباید بره ولی من خودمو کنترل می کنم و ادامه میدم.
 
هر لحظه برای بهتر بودن خودم تلاش می کنم. 
هر لحظه از زندگیمو صرف بهبود وضعیت روحی و جسمی خودم می کنم.
هر لحظه بهتر از قبل میشم.
 
من ناامید نمیشم.
من منصرف نمیشم.
من ادامه میدم.
خدا همراهمه.
راه سختی در پیش دارم.
راه زندگی
راه بهتر شدن
راه پیشرفت
ولی خدا
میچرخم ، میچرخم ، میچرخم ، لبخند میزنم و میرقصم ، باد موهامو پریشان میکنه و  مثل کودکی خندان و با شوق موهایم را دست باد میسپارم ...
کم کم دارن میان، منتظرشون بودم ، با رقص به استقبالشون میرم ، مودب و متشخص قدم بر میدارن و دعوتشان میکنم به رقص ، از میان جمع دستشو میاره جلو ، دو به شک میشم ، دستهاشو بگیرم یا همه چیز را رها کنم و برم ، مامان با یه سینی تزیین شده که روش اسپند دود کرده سَر میرسه و دور سَرم اسپند دود میکنه ، دستشو میگیرم ، شلخته است و نا
امشب دلم همون نقطه همیشگی امامزاده اس،همون نقطه که سقف بالای سرم آسمون شب و نگاهم به گنبد امامزاده  بود ولی‌‌...
امشب از کنج اتاقم صدایت میکنم خدای جانم،
امشب تنهایی دعای جوشن کبیر میخونم ،امشب یه جمع سه نفر میشه مراسم دعای قرآن بر سَر...
 خدا جونم  و قتی فکر میکنم به مهربونیت ذهنم قفل میشه آخه اونقدر  بی نهایت خوب و مهربانید  که نوشتن ازش سخته.
امشب اولین شب قدر که من بهش میگم انتخاب واحد آسمونی. یه شب واسه طلب بخشش و  گفتن دعا ها و خواسته ها
متن آهنگ مسیح و آرش Ap به نام دیوونه کن
Text Music Divooneh Kon By Masih & Arash Ap
 
دیوونه کن منو باز زندگیمو ببر از بین
ازم بپـرس عاشقت بودم از کی بودم از کـی
اسـم تو شد دعامو بـگو داری هوامو
بگو داری میبینی گریه ی هـر شبموهـر شبمو
ادامه مطلب
×هر کسی تو زندگیش یه جوری به چالش کشیده میشه، انسان اومده تا با رنج رشد کنه، نه اینکه الان بخوام شکایت کنم ها نه، نمیخوام بگم بابا خداجان گیر آوردی منو هی دم به دقیقه یه چیزی میذاری تو کاسه ام؟ نه اینم نمی خوام بگم، من میخوام اینو بگم فقط: خداجان لطفا بینش، درک و شعورش رو هم بذار تو کاسه! مبهم نوشتم؟ نمیدونم شاید، ولی حال باز کردن مطلب رو ندارم!
 
××اسباب کشی انجام شد ولی هنوز من له لهم، هنوز نتونستم یه دل سیر بعدش استراحت کنم که بخواد این خستگی
بیمار خنده های تو ام، بیشتر بخند 
آفتاب گرم منی، بیشتر بتاب
گاهی آدما دست خودشون نیست اما حداقل نگیم بمب چاشنی بمب انرژی درونی شمان
گاهی اصلا منبع آرامش اند همینطوری آرامش می پاشند تو زندگی 
راستی اصراف نشه یه وقت
خلاصه قدر ماده موثره های زندگیتون رو بدونید و حواستون باشه بهشون
منم یکیشونم هوامو داشته باشین
راستی ماده موثر زندگیتون منفی باشه زندگیتون نابود شده است و اگه مثبت باشه اووووووف خوش به حالتون
ماده موثره ی زندگیت رو پیدا کردی؟
سل
خدای امروزِ من ، همون خدای دیروزمه . همون که به من گفت ازدواج کن ، غمت نباشه ، من هواتو دارم . گفت ببین بنده ی من ! حتی اگه فقیر باشی ، من ، خدای قدرتمندِ تو ، بی نیازت می کنم ... خودش به من گفت که از فقر نترسم و بچه دار شم . خودش بود که به من این اطمینان رو داد که بچه روزیشو با خودش میاره .
خدای مهربونم دروغ گو نیست . به خودش قسم که تا همین امروز ، تا همین لحطه زیر قولش نزده ... همیشه هوامو داشته ، هوامونو ... می دونم روزی میرسه ، یقین دارم . چون خدا گفته ...
دانلود آهنگ جدید کامران مولایی عوض شدی
Download New Music Kamran Molaei – Avaz Shodi
پخش بزودی – دمو آهنگ اضافه شد

کامران مولایی عوض شدی

متن آهنگ عوض شدی از کامران مولایی
 
کی به جای من اومد که دیگه لبت دوست دارم
نمیگه نمیبینی خراب توام
کی هوامو برده از تو سرت میرسه
دیر به دیر خبرت بابا من هنوز عاشقتم
پخش این موزیک زیبا از کامران مولایی دانلود از لینک بالا کلیک کنید
خوشحالی یعنی وقتی من تشخیص و درمانم درسته و دو اشتباه میگه و از حرص اینکه منه سال پایینی درست گفتم برام کشیک اضافه میزنه...
الان با وجودی که بیشتر 24 ساعته چیزی نخوردم جز قهوه و بیسکوییت ولی خیلی خیلی خوشحالم...اینکه جون مریضو نجات دادم خیلی خوشحالم میکنه...اینکه پرسنل حرف منو قبول میکنن ولی حرف دو رو نه منو برده تو ابرا...خوشحالی اینکه پرسنل اصرار میکنه مریض منو میخوام خودت ببینی نه هیچ سال یک یا حتی سال دو دیگه منو برده تو هوا...
خدایا عاشقتم خیل
مثل دیوونه ها برای بار صدم توی روز و بار هزارم توی ماه چک میکنم
نه روز ها و نه ساعت ها ک حتی ثانیه ها هم دیر میگذرن!
کی میشه که جواب منو بدی؟
+ ترس وجودمو گرفته...
کاش تمام سال محرم بود...
یا امام رضا 
قربونت برم که همیشه آخر کار دستم پیش خودت درازه
دوماه جدت دستمو گرفت
هی زمین خوردم هی بلندم کرد
هی خسته شدم هی امید داد
یا امام رضا
تو که همیشه با من مهربون بودی
آبرومو جلوی امام حسین بخر
کمکم کن تا محرم صفر بعدی بهتر باشم
کمکم کن درجا نزنم
کمکم کن یه ذ
مثل دیوونه ها برای بار صدم توی روز و بار هزارم توی ماه چک میکنم
نه روز ها و نه ساعت ها ک حتی ثانیه ها هم دیر میگذرن!
کی میشه که جواب منو بدی؟
+ ترس وجودمو گرفته...
کاش تمام سال محرم بود...
یا امام رضا 
قربونت برم که همیشه آخر کار دستم پیش خودت درازه
دوماه جدت دستمو گرفت
هی زمین خوردم هی بلندم کرد
هی خسته شدم هی امید داد
یا امام رضا
تو که همیشه با من مهربون بودی
آبرومو جلوی امام حسین بخر
کمکم کن تا محرم صفر بعدی بهتر باشم
کمکم کن درجا نزنم
کمکم کن یه ذ
امروز وقتی به وبلاگ های به روز شده سر زدم...وبلاگ هایی رو دیدم که خیلییی خوب مینوشتن و سابقه خوبی هم توی بیان داشتند.ولی پست هایشان را که نگاه میکردی نه نظری..نه لایکی..نه چیزی...یک سری ها هم که کلا قطع امید کرده بودند و همه ی در و دیوار های وبلاگ رو بسته بودند. واقعا وبلاگ نویسی یعنی این؟ اصن این روزها حوصله خوندن همون چهار خط نوشته ی خوب رو داریم..؟به وبلاگ های جدید سر میزنیم؟ توی سه ماه اخیر چند تا دوست جدید بیانی پیدا کردیم..؟چند تا وبلاگ جدید ر
 
متن آهنگ بهزاد لیتو بنام Bistose
واسه علافی ندارم من حالو حوصلهبه فکر پیشرفت فردامو کارو توسعهرفاقت به کنار برام اول کارهچون دیدم موفقیتاش لبخند دارهمن اومدم بسازم اگه نمیتونی نکنته نقشه_و راه رو اگه نمیدونی ندونکن خایمالی سعی کن تا بشی یکیشونجوکات لوس میشه پاچه هاتو خیلی بگیشونبرنامه ها شدن همه محکمو ستقویم لوکا بدجوری قرصمو سفتمنتظر نمون تا که بدم فرصتو بتسنگین برو قوی اصلا شل نکن چتمنم تریجح میدم باشم ی جا ایزوله نابجا اینکه بسوزم بخوا
میدونی چیه خدا؟ من مطمعنم روزای قشنگی در انتظارمه،مطمعنم یه کاری برام میکنی، من به بزرگی و مهربونیت ایمان دارم و با تموم وجودم بهت اعتماد دارم :)الان آرومم، دلم قرصه، میخوام دوباره یه سری تغییرات کوچیک داشته باشم، میخوام شروع کنم و قدم اول رو بردارم، دیگه نگران نیستم، دیگه نمیترسم :) و به اندازه ی همون روزی که قراره آرزوهام اتفاق بیوفتند، خوشحالم و آروم!
تو بارها بهم ثابت کردی چه تکیه گاه خوب و امنی هستی، بارها نشون دادی چقدر هوامو داری، نمی
جدیدا اونقدرا حسش نیست ، یعنی حس هیچی نیست 
این روزا بهم خوش گذشته و کلی چیز میز خوب واسه نوشتن دارم ولی باشن واسه بعد 
از نظر جسمی کلا حس میکنم خوب نیستم اونقدرا و قراره یه چکاپ کلی بشم 
یه مدته کلا حس اینو دارم که بازیچه شدم بازیچه دست خیلیا ، نمیدونم درسته یا نه شایدم اشتباه میکنم 
اصلا هیچی نمیدونم هیچییییی فقط مطمنم که خدا هوامو داره و بهش اعتماد دارم 
از صبح که بیدار شدم کلا پر بغض بودم دم لبریز شدن بودم ، نشستم با مامانم به صحبت بحث کشی
امروز آخرین روز 98 هست و خب فکرکنم اکثرمون دل و دماغ وارد شدن 
به سال جدیدو نداریم اما بیایم راجب سال98 چطور گذشت حرف بزنیم
تواین سال روزای سختی رو پشت سر گذروندم با تمام خوبی و بدی هاش
گذشتت...
بیایم اصلا راجب اتفاقای ناگوار و بد حرف نزنیم و ازروزای خوبمون بگیم
قرارنیست همیشه از اتفاقاتی که باعث صدممون شده بیایم بگیم..بیایم با صحبت
راجب اتفاقای خوب و مثبت حالمون خوب و خوب تر کنیم تا سالجدید رو باخلق و خوی و حال خوب بگذرونیم
اگه بخوام از دید مثبت
دانلود آهنگ ندیم ملکه احساس
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * ملکه احساس * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , ندیم باشید.
 
دانلود آهنگ ندیم به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Nadim called Malakeye Ehsas With online playback , text and the best quality in mediac
 
متن ترانه ندیم به نام ملکه احساس
کم کم قلبم ببین میزنه چه تند تندپیشم باشو حالو هوامو عوض کنعادت دادی من دیوونه رو بهچشای نازو مهربونت خیلی میخوامتبا دل من راه بیا
همینجوری ک دارم به منشیم اخرین سفارشاتم رو میکنم واسه این چن مدت نبودنم گوشیم زنگ میخوره.سریع به حرفم خاتمه میدم ،تا اون بنده خدا پشت تلفن زیاد منتظر نمونه و طبق معمول بدون اینکه نگاه کنم کی زنگ زده میگم : 
+بفرمایین؟!
_سلام جان جانانم خسته نباشی
+مرسی عشقم تو هم خسته نباشی
_باشیوادولانیم مارالیم 
+خدا نکنه
_عزیزم، دلارام رو از مهد اوردم خونه تو هم زودتر کار هات رو توی مطب تموم کن تا ب پرواز برسیم
+چشم عاقایی،همین الان از مطب زدم بیرون تا نیم سا
شک ندارم تو داری هوامو
                               مطمئنم میشنوی صدامو
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
param name="AutoStart" value="False">


دریافت
 
فضیلت زیارت امام رضا علیه السلام (به روایت اهل سنت عمری)
جوینی از علمای بزرگ اهل سنت عمری روایت کرده است:
٤٦٧- أنبأنی الشیخ كمال الدین علیّ بن محمد بن محمد بن محمد بن وضّاح الشهربانی، أنبأنا مؤرخ بغداد الإمام محبّ الدین محمد بن محمود بن الحسین بن النجار إجازة، قال: أنبأنا الإمام أبو الفتوح ناصر بن أبی المكارم المطرّزی إجازة، أنبأنا الإمام أخطب خوارزم أبو المؤیّد الموفّق بن أحمد المكی، ثم الخوارزمی، قال: أخبرنی الشیخ الزاهد الحافظ أبو الحس
من باید یاد بگیرم اجازه ندم دیگران و حرفهای محدود کننده شون بر روند مثبت زندگیم تاثیر بذاره، من برای خودم زندگی می کنم، مسئول زندگی خودم هستم، اینکه دیگران چه نظری نسبت به زندگی دارن مشکل خودشون هست. دنیای من قشنگی های خودش رو داره شاید برای بقیه خوشایند نباشه که هیچ ربطی به من نداره، اجازه نمیدم هیچ کس و هیچ چیزی منو از آرمان هام دور کنه. من بیشتر مسیر رو طی کردم چیزی تا مقصد نمونده، من یاد گرفتم موقع نزدیک قله شدن مشکلات چند برابر میشه بناب
سلام ساعت 4 پاشدم اب خوردم،همون موقع یاد روزی افتاد که بخاطر اب خوردن بد موقع صورتم باد کرده بود خودم متوجه نشده بودم..اول دبیرستان کلاس اول ریاضی داشتیم،بخوام یا نخوام معلم ریاضی هم دوستم داشت و هوامو خاص داشت،بلافاصله بعد ورود به کلاس گفت،فلانی گفتم بله خانم اتفاقی افتاده،اخه عادت داشت وقتی وارد میشد بلافاصله حضور غیاب میکرد،گفت صورت چرا پف کرده،گفتم واقعا یعنی فکر کنید خانواده نفهمیده بودند،با بچه های با سرویس میومدم نفهمیده بودن،تو
سلام
دوستان باهام تماس گرفته بودند،ولی من حوصله گوشی نداشتم جواب ندادم..
شب برا اینکه تمرکز به اتفاقات افتاده ندم،با گوشی سرمو مشغول کردم.
خوب دیدم نمیشه..امروز سعی کردم ،با دوستان صحبت کنم..تازه فهمیدم و درک کردم ،دوستام که عزیزشون از دست دادند،میگفتند نمیتوانند ،صحبت کنند ،چرا..
از هرچی هست نفس ادم میگیره..
می گفتند،مرگ برادر کمر ادم می شکنه،نمیفهمیدم..ولی فهمیدم..
می گفتند خاک سردی میاره..نمیفهمیدم..فهمیدم...
ناراحتیم فقط فقط از اینکه تمری
میان جمع باشی و  احساس تنهایی کنی ، کاش فقط احساسِ تنهایی بود ، اما این اوضاع و شرایط نشانگر تنهایی مطلق منه ، خنده داره که بگم خواهر دارم ، که بگم به خونم تشنه است ، که بگم 2 نفری دست به یکی کردن تا منو نابود کنند ، که هرجا میشینن از من بد میگن ! خنده داره که بگم هر چقدر محبت کردم و از وقت و تفریحات خودم براشون زدم  حالا بهم به چشم یه غریبه نگاه میکنند که تو عمق نگاهشون میگن غلط کردی که کاری برامون کردی! 
خنده داره که بگم دائم میشینن کنار مامان و ا
چند وقت پیش رفته بودیم یه جای مقدس:)
 به دیوار تکیه داده بودم و به اونجای مقدس نگاه میکردم 
و تو اوج آشفتگی ذهنی بودم :)
یه خانم مسنی کنارم قران میخوند . چند بار نگاهش بهم افتاد.
میفهمیدم که نگاهش بهم افتاده ولی عکس العملی انجام نمیدادم.
فقط به اونجای مقدس خیره شده بودم و حالت صورتم اوج افسردگی 
رو نشون میداد:)
خانم مسن قرانش رو خوند و وقتی داشت میرفت زد رو شونم
و گفت : نگرانش نباش . درست میشه. به خودش توکل کن .
نا خود آگاه لبخند زدم . انگار خود خدا د
اولین بار که این جمله رو شنیدم ، هشت سالم بود .مادر بزرگ همونجوری که چادر نخی گلدارش رو روی سرش میکشید از پستو بیرون اومد و رو به عصمت خانم که لپاش گل انداخته بود کرد و گفت:
" تا کی آخه؟ بسه . خسته نشدی از کتک خوردن؟ هلاک شدی ، جوونیت رفت واسه ی یکی بمیر که برات تب کنه"و عصمت خانم که اشکاش گوله گوله میریخت روی لپای سرخش تند تند می گفت :نمیتونم بالاخره بابای این بچه هاس لابد قسمت منم این بوده.تازه من آدمش نیستم!
و من وقتی تو حیاط قدیمی مادر بزرگ وسط ب
دانلود آهنگ راغب بهار
Download New Music Ragheb – Bahar
پخش بزودی – دمو آهنگ اضافه شد


راغب بهار

متن آهنگ بهار از راغب
 
این حال بهاری مال منه قهوه ی چشمات فال منه
هرجا که میرم دنبال منه
از تو چه پنهون میام از خونه بیرون
این حالو به شب کی برسونم
هرجا میرم از تو میخونم
عشقتم سخته بتونم از تو جداشم تو نباشی و باشم
دیوونه و مجنون توام این حالمو مدیون توام
این روزا غزل خون توام ای یار از این حال پریشان
با عشق تو کاری نداره دنیا اگه تنهام بزاره
این عاشقی آخره کار
دانلود آهنگ جدید سعید بیک مطمئنم کن
Download New Music Saeed Beyk Motmaenam Kon
آهنگ جدید سعید بیک بنام مطمئنم کن
بیا با عطر آغوشت هوامو تازه کن عشقم من اونیم که میذارم قدم هاتو روی چشمم
ببین آرامش چشمات منو آروم ترم کرده بمون که واسه ی قلبم نبودت بدترین درده
 
ادامه مطلب
بدون مقدمه بدون شرح مطلب سراغ مطلب اصلی میرم بعد از پست کردن مطلب قبلی دوستم یا شاید .....همکارم از چیزی که فقط درد دل بود ناراحت شد کلا رابطه اش رو با من قطع کرد و گفت دیگه این رابطه ادامه نداشته باشه بهتره و ما فقط همکار باشیم یادمه یکی از دوستان از اینکه رئیسش ادرس وبلاگشو پیدا کرده بود و نمی تونست راحت پست بزاره می افتم فکرشو نمی کردم منم به اینجا برسم که روزی وبلاگم که جای بود برای خالی شدن برام غریبه بشه جای بشه که یه دوستی چند ساله رو بهم ب
دانلود آهنگ مسعود صابری یه جوری میخوامت
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * یه جوری میخوامت * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , مسعود صابری باشید.
دانلود آهنگ مسعود صابری به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Masoud Saberi called Ye Joori Mikhamet With online playback , text and the best quality in mediac
متن ترانه مسعود صابری به نام یه جوری میخوامت
یه جوری میخوامت که فکرشم نمیکنی افتادم تو دامت داری دیوونم میکنییه جوری وابستت شده ا
قربونت برم که انقدر ماهی فداتشم...
تولدت مبارک بهترین آبجی دنیا...
خیلی خیلی دوستت دآرم قشنگم..
تولده تو،تولد منه عشقم..وقتی تو به دنیا اومدی انگار منم متولد شدم..
توبهترین داراییه زندگیه منی...
مرسی که بابودنت دل من رو شاد میکنی و حالم رو خوب
مرسی که همیشه توهرشرایطی کنارمی و هوامو داری بهترینم...
خیلی عاشقتم...19/11/79 تولدته و من تو پوست خودم نمیگنجم ازاینکه خدا همچین فرشته ای رو آفریده...
بهترینم..مهربونم...خیلی ازت ممنونم که تو این دوسال کنارم بودی
دوروزه که دلم با خودم صاف نمیشه...از خودم راضی نیستم...یه اشتباه ، یه گناه و یه کم کاری در حق خودم انجام دادم و نمی تونم از خودم ندید بگیرم چون قبلا به خودم قول دادم که دیگه این کار ازم سر نزنه...
دوروزه که برای زندگیم نگرانم...ازاینکه بین درگیری شیطان و فرشته ی درونم ، شیطان برنده شد و بدتر از اون ، از لحظه ی راحت پا گذاشتنم روی عذاب وجدانم میترسم...فهمیدم که هنوز خیلی زوده برای برآورده شدن و رسیدن به بعضی از آرزوها...
دوروزه که به روی خودم نمیتونم ل
 
چرا دارم خودکشی میکنم؟!
تو بخوای یه چیزی ام به اسم تقدیر اتفاق بیفته من گند میزنم توش :)
اصولا گند میزنم گند گند گند.
سر یه سوتی خواهرم . ب قول فاطی حالا فکر کن قسمت بوده یا هر چی :|
ولی فالو داد در صورتی که من قبلش سریع درخواست فالو رو برداشتم که نبینه اما انلاین بود :(((((
همیشه انلاینه چرااااااااااااااا؟
بعد انقدر جیغ زدم و لبامو برگردوندم و نیم ساعت با فاطی حرف زدم که این گند به بار اومد و این حرف هاااااااا.
کلی باهاش حرف زدم گفت عب نداره شاید ق
این‌جا ثبتش می‌کنم که یادم بمونه همراهی رو در حقم تموم کردی. هر بار زمین خوردم کمکم کردی بلند بشم و یادم آوردی که هوامو داری. گفتی باید ادامه بدی، جایی برای رها کردن نیست. باید ادامه بدی و به سرانجام برسونیش. راهو نشونم دادی و بهم ثابت کردی روشنایی‌ای اون جلو هست و می‌تونم برسم بهش.یادم بمونه اونقدر باورم داشتی که زور باورت به تموم دست کم گرفتنم توسط همه، حتی خودم می‌چربید. تو تموم روزایی که خودمو باختم و تا مرز جا زدن پیش‌ رفتم تو باورم دا
این‌جا ثبتش می‌کنم که یادم بمونه همراهی رو در حقم تموم کردی. هر بار زمین خوردم کمکم کردی بلند بشم و یادم آوردی که هوامو داری. گفتی باید ادامه بدی، جایی برای رها کردن نیست. باید ادامه بدی و به سرانجام برسونیش. راهو نشونم دادی و بهم ثابت کردی روشنایی‌ای اون جلو هست و می‌تونم برسم بهش.یادم بمونه اونقدر باورم داشتی که زور باورت به تموم دست کم گرفتنم توسط همه، حتی خودم می‌چربید. تو تموم روزایی که خودمو باختم و تا مرز جا زدن پیش‌ رفتم تو باورم دا
چقدر خوبه که یه خونه قدیمی داشته باشی که هر وقت دلت گرفت، بیای اینجا و حرف بزنی
فارق از فضای اینستاگرام و تلگرام و ...
فارق از همه اونایی که می شناسنت
بیای جایی که فقط واسه دل خودت می نوشتی ...
***
روزی که گفت می خوام با شما بحث فلسفی داشته باشم، باورم نمی شد
اینقدر رو در خودم نمی دیدم که بتونم با کسی حرف بزنم، اونم فلسفه، اخلاق، عرفان، تربیت و ...
اوایل فکر می کردم به خاطر کله شقی کم نیوردم و هر روز مطالعه کردم و حرف زدم و بحث کردم و کلاس رفتم
اما الان
امروز از صبح توی خونه بودم و نشستم پای لب تاپ و کارهای عقب افتاده!
بعدازظهر که شد خیلی دلم میخواست برم یه جایی و حوصلم سر رفته بود تا اینکه دوستم زنگ زد که کارم داره و میخواد بیاد خونمون گفتم بیا هستم.
وقتی داشت میرفت گفت دارم میرم روضه خونه فلانی نمیای؟ منم که از خدا خواسته و دلم لک زده بود واسه درد و دل کردن و بغضی که توی گلوم بود و دلم میخواست بترکه.
وقتی رسیدیم دیدم تقریبا شلوغه و به سختی یه جایی پیدا کردیم که بشینیم. به زور خودمونو جا دادیم ب
روز 24 مرداد 98 رو نمیتونم تحت هیچ شرایط فراموش کنم.
یادمه پادگان نخبگان که بودم میخواستم از خاطراتم توی وبلاگم بنویسم اما اولین مطلبم بعد از این همه مدت تلخه تلخ.
هنوزم نمیتونم هضمش کنم و این دو روز فقط کارم شده قدم بزنم و فکر کنم و سیگار بکشم.
چقدر رویا داشتم اما فعلا همه باید بایکوت کنم.
روز پنج شنبه با هم قرار داشتیم. دو هفته بود اصلا ارتباط نداشتیم. میدیدم واتس آپ آنلاینه اما جواب منو نمیده. 
کلی ذوق داشتم و همو دیدیم. خیلی منطقی و مثل دو تا ت
✉️نمیدونم چه حکمتیه،با اینکه چهار سال از فارغ التحصیلیم میگذره هنوز بعضی وقت ها خواب میبینم چند تا واحد پاس نشده دارم و هنوز فارغ التحصیل نشدم ! و چقدر عذاب میکشم سر این قضیه تو خواب.جالبه بعضی وقتها تو بیداری هم این حس بهم دست میده :| مثلا یه ندائی تو سرم میگه : پس کی میخوای بری سراغ فلان واحد؟ حالا فلان واحد چیه؟واحدی که هیچ ربطی به رشته من نداره
امیدوارم دیروز و امروز جزو اخرین روزهای عمرم بوده باشه که بهت فکر کردم.فکر کردن بهت اذیتم میکنه.
مائده ، عزیزم! میدونم که امروز بعدازظهر وسط کتابخونه بغض کردی و داشت اشکات می ریخت که آب خوردی ، بغض رو قورت دادی ، چندتا نفس عمیق کشیدی و سعی کردی چیزایی که از مدیتیشن یاد گرفتی رو اجرا کنی...از خداوند خواستی کمکت کنه دیگه این مسئله تو فکرت نیاد و کرد! و کمک کرد! 
اومدی خونه ؛ دوباره اون مسئله! دوباره بغض! اینبار سریع تر خودت رو جمع و جور میکنی..خودت رو بغل میگیری و دلداری میدی. 
عزیزم اما به این فکر کن که چقدر تجربه ست پشت هر اتفاق. به این فکر کن
سلام خوبید دوستان؟
انار من هرچی میخوام کامنت بذارم نمیشه، عزیزم من کسی رو توی این رشته نمیشناسم پیشنهاد هم نمیکنم بدن بیرون، مگر اینکه بدن به شخصی که بشناسن و رزومه ازش بخوان ببینن سوابق علمیشو!!
خوب سومین روزکاری هم گذشت، چگونه؟ هیچی همش نشستیم میخندیم خیلی خسته نمیشم، چون هنوز فشار کار زیاد نیست، نکته دیگه درباره من اینه که رییس خیلی دوست داره، زبونمه و اینکه لینک خوبی هستم بین تهران و شعبه خودمون تقریبا توی این سه روز کاری، کل شعبه مرکز
...
بارون می‌بارید...
اطلاعیه‌اش رو خیلی اتفاقی دیدم٬ کلی خوشحال شدم که بعدِ سه سال٬ امسال می‌تونم برم.
برف بارید...
دلم کلی ذوق کرد بابت هر دوش...
اسم نوشتم...
تردید کردم تو رفتن...
و بعد اسم دو کوهه و قرص شدن دلم واسه راهی شدن...
آخه خیلی وقت بود دلم می‌خواست برم دو کوهه... شاید از وقتی که شنیده بودم خیلی از شهدا قبل اعزام شدن به مناطق٬ یه محل اسکانشون اونجا بوده... اونجا کلی با خدا حرف زدن٬ درد و‌ دل کردن... دلم می‌خواست منم تجربه کنم... نفس کشیدن تو د
این پست قرار نیست حس خوبی بهتون بده.واسه همین پیشنهاد میکنم نخونینش.چون چیزی که به آدم حس خوبی نده باید ازش دوری کرد.اما خودم مینویسم چون میخوام ثبتش کنم تا یکی دو سال دیگه بیام اینو بخونم و بگم شد.
 
پسر داییم میگفت "ما کسی رو نداریم که پشتمون باشه،پدر تو اونجوری،پدر من اینجوری که یه قرون هم کمکم نکرد.باید رو پای خودمون وایسیم."همیشه هوامو داشت.پسر داییم الان دم و دستگاهی به‌هم زده.ماشینی گرفته بود که ما تو نید فور اسپید بازیش میکردیم.خوش بحا
الان که دارم برات مینویسم که دیوانه وار عاشقتم در آرامش کاملم بدون هیچ هیجانی ...
میخوام بگم خیلی جاها هوامو داشتی و بهم فهموندی خیلی دوسم داری و من خیلی راحت ازت گذشتم ...
خیلی جاها دستمو گرفتی کمکم کردی تا از سخت ترین مراحل زندگیم رد شم و باز این من بودم که از روی همه ی خوبی هات به بی رحمانه ترین شکل ممکن گذشتم ...
خیلی وقتا با وقاحت تموم ازت کمک خواستم و تو باز به روم نیاوردی که چیکار باهات کردم ...
 فکر میکنم به اینکه روزایی که حالم خوب نبوده با ه
۹۷ برای من سال گرم کردن قبل از ورود به زمین مسابقه بود...بعضی جاهارو بیخیال شدم، خسته شدم و نشستم روی زمین ولی بیشتر زمانهای سال داشتم خودمو گرم میکردم. قطعا میتونست بهتر باشه ولی خب از اینکه استمرار داشتم و جا نزدم راضی بودم از خودم. تکلیفم توی بعضی مسایل با خودم کاملا روشن شد و فهمیدم که باید بیخیال بعضی چیزا بشم و دیگه بهشون فکر نکنم و اینکار رو کردم. یه بار یکی از معلم هامون به ما گفت وقتی سن آدم بالا میره همینطور تعداد انتخاب هاش کمتر و کمت
تا حالا براتون پیش اومده یا نه؟
اینکه هرجایی برید حس کنید تنهایید
و حس کنید که قراره تا مدتها همین وضعیت ادامه داشته باشه...
حس میکنم زندگی برام داره یه بازی مسخره میشه ازینکه داره بازیم میده واقعا خسته شدم...شدم کلونی «نرسیدن‌ها»...گیر کردن تو یه چرخه به نام «تنهایی» و به تعریفی دقیق‌تر «از دست دادن کسایی که دوستشون دارم»...
فکر میکنم تو این دنیا جایی واسه یه دختر مثل «من» پیدا نمیشه...کسی که از بروز احساسات واقعیش میترسه،کسی که نمیتونه به آدم
"به دعوت آقا رهام و آقا گل"
سلام پینوکیو! خوبی مرد چوبی؟امیدوارم حالت خوب باشهپینوکیو جان! دلم برای دروغ های کودکیت تنگ شدهبرای دروغ های مصلحتی ات ، با اینکه هر بار دروغ میگفتی دماغت دراز میشد ، ولی تو مجبور بودی!پینوکیو یادت میاد روباه مکار تمام غم های روزگار را برایت به ارمغان می آورد؟ یادته یکبار همه ی پول هاتو از چنگت درآورد؟ ولی تو همش منتظر خوشبختی پدر ژپتو بودی!تو خیلی سختی کشیده ای! خیلی عذاب دیده ای! آن هم بخاطر هیچی! بخاطر چند تا دروغ
میدونی الان داشتم یکی از نوشته هامو میخوندم..از اونا ک هیچ وقت گزینه انتشارو نمیزنی ، چون هیچ وقت نمیفهمی چجوری باید منظورتو برسونی و تمومش کنی...و الان دقیقن تو نقطه ی مقابله نوشتمم..و اون نوشته فقط واسه 50 روزه پیشه...همینقد مسخره...
 فک کنم همه عوض میشن..ی سری تغییرا خوبه ی سری ام...
میدونی زندگی و روابط همینقدر مسخره اس ک ی روز در حد مرررگ از یکی بدت میاد و سال بعد از خودت ک چرا ناراحتش کردی..یکی از همکلاسبام بود ک واقعا باهاش حال نمیکردم..بنظرم ل
حالا امروزا اینجوری شده من کار میکنم زنگ تفریحم میام اینجا مینویسم :دی
داشتم فکر میکردم قرص خوردن کار مزخرفیه واقعا. دلم میخواد بیخیالش بشم. همش حواست به ساعت باشه همش بری روان پزشکت بنویسه اینور اونورش کنه. کلی از وقتت میره. بعد فکر کن اثر نداشته باشه آدم دیوونست اگه انجامش بده. اما برای من فکر میکنم اثر کرده. نمیدونم بقیه هم احساس میکنن یا نه. آروم تر شدم. بیخیال تر شاید شادتر و پرکارتر. استرس کمتر و... مسلما وقتی مرداد رفتم دکتر اینجوری نبودم
بسم الله الرحمان الرحیم
«ومِن الناسِ مَنْ یُعجِبُکَ قولُه فی الحیاة الدنیا، ویُشهِدُ اللهَ علی ما فی قلبِه وهو ألدّ الخصام»
 
 
یادت میاد؟! اون روزها که از توی رودخونه خشک جلوی مدرسه صدات میکردم وعصرها بعد از مدرسه میرفتیم با هم چایی میخوردیم... یا حداقل اینجوری برای نازنین تعریف میکردم. بهش میگفتم من با تو میرم چای میخورم، یا حتی بستنی و اون از حرفهام در مورد تو کیفور میشد و شاید هم غبطه میخورد. حس میکردم بهم چشمک میزنی از دور، و منو به اطرا
دوست نداشتم توی اینستا بنویسم. چرا که قصد نداشتم یه عالمه آدم بخوننش. و دوست نداشتم حتی نوشته‌هام باعث ناراحتی دوستاش بشه. یا هر برداشت دیگه‌ای. اما نیاز داشتم که بنویسم. باید می‌نوشتم. پس می‌نویسم اینجا ...اول دبیرستان سر کلاس المپیاد بود. دو نفر اومدن میز پشتی نشستن و یواش گفتن تو مطیعی‌ای؟ و وقتی جواب دادم که بله ریز ریز خندیدن.نمیخوام که ریز ریز بنویسم ولی تصویر اول کامل واسم شفافه و دوست داشتنی. آستین لباسش از مانتوش مشخص بود و تا روی د
    
      دخترکی راه راه قسمت اول . 

ادما تو زندگی در برخورد با دیگران رفتار و اخلاقهای متفاوتی از خودشون نشون می دن و به نوعی با محیط اطراف و اتفاقات پیرامونشون ارتباط بر قرار می كنن در واقعه هر كس اخلاق خاص خودشو داره
مثلا بعضیا می تونن خیلی خشك و جدی باشن مثل بابای خدابیامرزم انقدر خشك و جدی كه اگه یه شب با كمربند به جون مادربد بختم نمی یوفتاد شام از گلوش پایین نمی رفت
و یا خیلی شوخ طبع و بذله گو.............. مثل اقای كیهانی دربون شركت
حرافترین
بله یه ما گذشت.............
از اولین باریکه اومدم اینجا و با اونی جونم اشنا شدم.............
یه ماهی که برام عینه برقو باد گذشت و تو اون یه ماه با شما ها خاطراته خوبی داشتم و خواهم داشت..........
یه ماهی که باعث شد با خیلیا اشنا شم و خیلی چینگو هایه ماه و اونی هایه عشقو دونسنگایه خوشمل پیدا کردم و خیلی خوشحال که دارمشون..........
اول از همه از سحر اونیه گلم تشکر می کنمو دست بوسشم که منو به جمعتون راه دادو با همتون اشنا کرد.اووونننیییی کومائووووو تا اخره عمرم مدیون
بله یه ما گذشت.............
از اولین باریکه اومدم اینجا و با اونی جونم اشنا شدم.............
یه ماهی که برام عینه برقو باد گذشت و تو اون یه ماه با شما ها خاطراته خوبی داشتم و خواهم داشت..........
یه ماهی که باعث شد با خیلیا اشنا شم و خیلی چینگو هایه ماه و اونی هایه عشقو دونسنگایه خوشمل پیدا کردم و خیلی خوشحال که دارمشون..........
اول از همه از سحر اونیه گلم تشکر می کنمو دست بوسشم که منو به جمعتون راه دادو با همتون اشنا کرد.اووونننیییی کومائووووو تا اخره عمرم مدیون
دوست نداشتم توی اینستا بنویسم. چرا که قصد نداشتم یه عالمه آدم بخوننش. و دوست نداشتم حتی نوشته‌هام باعث ناراحتی دوستاش بشه. یا هر برداشت دیگه‌ای. اما نیاز داشتم که بنویسم. باید می‌نوشتم. پس می‌نویسم اینجا ...اول دبیرستان سر کلاس المپیاد بود. دو نفر اومدن میز پشتی نشستن و یواش گفتن تو مطیعی‌ای؟ و وقتی جواب دادم که بله ریز ریز خندیدن.نمیخوام که ریز ریز بنویسم ولی تصویر اول کامل واسم شفافه و دوست داشتنی. آستین لباسش از مانتوش مشخص بود و تا روی د
+ بابا چکتونو  پیدا نکردید؟
- :)
+ خب بگید دیگه ،پیدا نشد؟!
- عزیز دلم گفتم فراموش کن نگفتم؟! حالا اگه برعکسش بود زمین و زمان و بهم می دوختی و سازمان حمایت از حقوق فرزندان و انجمن منطق و عدالت تشکیل میدادی سرش:|| غیر اینه؟!! چیکار کنم من با تو بچه؟!! 
+ چه ربطی داره بابا خب منم آدمم عذاب وجدان میگیرم میخوام بدونم چی شد خب؟ چقد ضرر کردید؟ نمی شد یکی دیگه از اون آدم بگیرید؟ یه جوری اونو باطل کنید یکی دیگه بگیرید؟.شما که نقدش نکردید مشخصه ،نیست؟
- نه خوشم
بیشتر اسناد به هم ریخته بود، تاریخ‌های نزدیک بهم رو کنار هم ‌می‌‌گذاشتم، اینقدر در گیر شده بودم که گذر زمان رو حس نکردم، با صدای در سرم رو بلند کردم که تقه‌ای دوباره‌ به در خورد.
گردنم خشک شده بود کمی سرمو این طرف و اون طرف کردم، از روی مقنعه دستی به گردنم کشیدم، اروم گفتم:
- بله؟!
صدای بم صمد رو شنیدم:
- منم دخترم.
سریع گفتم:
- بفرمایید.
 دیدم صمد با یه سینی وارد شد، با لبخندی با مهربونی رو کرد به من و گفت:
- بیا دخترم خودتو هلاک کردی باید یه چیز
من معمولا کم پیش میاد این موقع شب ها رو ببینم :)
من همونقدی که عاشق صبح های زودم عاشق شب های دیرم هستم...دیر تر از الان!
ساعت دو شبه!من مثه بختک افتادم رو تحلیلی :)))
پنجشنبه قشنگ بود :) از صبح که دانشکده بودم و درس خوندم.شبشم قشنگ بود!یه پارک عجیب غریب رفتم که تمام مدت فکر میکردم اینجا نیستم !مبینا در سرزمین عجایب بود :)))
کلا شب عجیبی بود!پنجشنبه ی اسفند بود و همه جا خلوت طور بود!انگار همه کز کرده بودن تو چار دیواریشون .
یادمه میگفتم مهدی هوامو داره!بد
روزی که دکتر بهم گفته بود پیشنهادش اینه که هرچه زودتر واسه بارداری اقدام کنم اشکام بند نمیومد ...حرف میزد دلداری میداد میگفت اتفاقی نیوفتاده که...ودی من گریه هام ادامه داشت هنوز خونه داری قلقلش دستم نیومده بود چه برسه ادغام بشه با بارداری...میگفت کمکت میکنم تنها نیستی منم هستم و من وسط گریه میخندیدم و میگفتم قراره دقیقا چندماه بچه تو شکم تو باشه و چندماه من؟...
شاید منظورش همین بود همین که هرجور میتونه هوامو داره ازم توقع نداره ...
شب خسته میاد خ
تابستان آسودگی،خوشی،غم، تنهایی و خنده به پایان رسید، با تمام کتاب های خوانده شده و فیلم های دیده شده اش، با تمام حرف های ماندگار، با تمام سفرها و مسخره بازی ها، با تمام لبخند های دلنشینی که گاه از همین جا سرچشمه می گرفتند. آخرین روز تابستان با اولین دیدار با روانشناس و تئاتر رگ گذشت.
و پاییز
دلهره های دل جیغ میکشیدند. من هم میترسیدم، از این راه برفزار و نشیب که قدم گذاشتم، از آدم هایی که نمیدونستم، از زنگ هایی که باید توی حیاط گم گشته میشدم، ا
ایشون منم(:
همچنین ایشون(:
داشتم باهاش در مورد یه موضوعی صحبت می کردم بحث به یه جایی رسید که گفت مثه خودت که هیچیت به هیچیت نمیاد!
جمله ش منو به فکر انداختم. با خودم گفتم واقعا من هیچیم به هیچیم نمیاد!؟
برای او که دختر راحت و اپنی هست من یه مذهبی ام ولی احتمالا جمله ای که گفت دلیل اینه که هروقت می خواد توصیفم کنه می گه مذهبی روشنفکر!
تمام بعدازظهر جمعه رو نشستم با خودم فکر کردم که من واقعا کی هستم.
من یه دختر مذهبی ام، اما نه به هیچ وجه متعصب. تو یه
سه سال پیش وقتی برای اولین بار پا توی شرکت گذاشتم من بودم و یه هدف و یه مسیر روشن میدونستم میخوام چیکار کنم اون روزا برام اینجا پر نور بود یه موتور محرک بدجور روشن داشتم ....
با خودم گفتم میام کار میکنم و همزمان برای آیلتس میخونم و یکمی پول جمع میشه و بقیه رو هم از ابوی گرام میگیرم و بعدش د برو که رفتی...
ولی نرفتم اینجوری نبود که نتونم برم....نخواستم که برم فکر میکنم دعای مامانم بود که نشه اخه دوست نداشت، اومدم اینجا و عاشق مردی شدم که در معدود موا
سه سال پیش وقتی برای اولین بار پا توی شرکت گذاشتم من بودم و یه هدف و یه مسیر روشن میدونستم میخوام چیکار کنم اون روزا برام اینجا پر نور بود یه موتور محرک بدجور روشن داشتم ....
با خودم گفتم میام کار میکنم و همزمان برای آیلتس میخونم و یکمی پول جمع میشه و بقیه رو هم از ابوی گرام میگیرم و بعدش د برو که رفتی...
ولی نرفتم اینجوری نبود که نتونم برم....نخواستم که برم فکر میکنم دعای مامانم بود که نشه اخه دوست نداشت، اومدم اینجا و عاشق مردی شدم که در معدود موا
 
نمیدونم چند نفر آقای دکتر علیرضا شیری رو میشناسند..تعدادش مهم نیست،
مهم اینه که این فرد تاثیرات عمیقی روی من گذاشته...خیلی زندگیمو تغییر داده،
حالمو بهتر کرده،نه تنها این دکتر،بلکه نیازه بگم پیش روانشناسی که میرفتم..خانوم جدیدی 
و جا داره از همه کسایی که بهم تواین راه کمکم کردن مخصوصا داداشم تشکر کنم...
این فایل صوتی و ویدئویی که قرار براتون بزارم چندوقته پیش داداشم برام فرستاده بود 
اما بادقت گوش نکردم.امروز که خونه تنها بودم به حرفای دکت
متن طولانیه می تونید اون متن زیرخط کشیده شده رو بخونید
قبل حجامت نهارم نون خالی بود 
بعد حجامت شامم نون خالی بود 
چرا؟ چون پرهیز غذایی داشتم 
دیروز نهار ماکارونی بود که توش گوشت و سیب زمینی داشت 
دیشب شام هم هرچی به یخچال نگاه کردم چیزی پیدا نکردم 
پنیر
ماست 
کره 
اشکنه گوجه 
بادمجون گوجه 
فقط مربا و عسل بود که دلم ورنمی داشت 
همون اول که اومده بودم یه قاشق عسل و سیاهدانه رو با آب قاطی کرده بودم خورده بودم 
چقدر بدبختم نه؟ 
به خواهرم که گفتم
باید
خودم چیزی می‌نوشتم درباره‌اش. یک بار کوتاه نوشتم. همان روزی که خبر را شنیدم.
اما به او قول داده بودم چیزی نگویم تا کسی متوجه نشود. بنابراین پست را خصوصی
کردم، مختص خودم. حالا خودش بعد از شش ماه نوشته و همه چیز را عالی توضیح داده، محکم
و قوی. مثل تصویری که از او در تمام این 27 سال سراغ دارم. از زبان خودش خوانده
شود بهتر است:

از
تولد ۲۷
سالگیم دوماه نگذشته بود که نصف شب تو غلت زدن متوجه یه توده سفت تو سینه چپم شدم.
متولد اکتبرم (ماه جهانی آگاهی

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

closed